امروز

چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳

  ساعت

۰۵:۵۶ قبل از ظهر

سایز متن   /

دریای ورزش“،  گفتگو با مردی متفاوت به نام چنگیز ریسمانچیان که بابلی ها او را پدر فوتبال این شهرستان نامیدند .

به گزارش دریای ورزش“،   شاید کمتر کسی بداند تیمی در قلب مازندران،شهر بابل وجود دارد با نام { دریا } با تاریخچه ای بیش از شصت سال؛ داستان از آنجایی شروع میشود که اواسط دهه شصت اندک اندک تیم با اصالت دریای بابل روزهای تاریکش فرا رسید و دیگر خبری از طوفانی شدن آن نبود و اکثر مردم بابل نیز پس از مدتی این تیم را به فراموشی سپردند، تیمی که مردان بزرگی چون مهران نجفی، وحید ایاغ و مهدی چرچیان و ده ها اسطوره ی دیگر را به فوتبال ایران معرفی کرد.

صحبت با او که همیشه با مهربانی و شادمانی صحبت می‌کرد، حالا خیلی سخت‌ شده. سخت‌تر، زمانی که سوژه گفت‌وگو تیمی باشد که آن را فرزندش مینامد(دریای بابل)

گلایه هایش را به سرعت اغاز میکند؛ روزی فردی به خانه ی ما آمد و خودش را اینگونه معرفی کرد، من دکتر علی دشتی هستم و میخواهم تیم دریای بابل که آن زمان فعالیت رسمی نداشت را احیا کنم اما به بنده اخطار داده شده است که اقای ریسمانچیان مخالف هستند و در صورت وقوع این مسئله شکایت خواهند کرد، بنده که از این پیشنهاد خرسند بودم عرض کردم هدف ما موفقیت تیم دریای بابل است و ارزوی دیرینه ی ما نیز برافراشته شدن پرچم این تیم اما چطور میتوانم به شما اعتماد کنم و هویت دریارا به شما بسپاریم!؟
دکتر علی دشتی در پاسخ به بنده گفت به شرافتم قسم دریارا هرگز به پول نخواهم فروخت.

ریسمانچیان اینطور ادامه داد: بنده برای کمک به زنده نگه داشتن نام دریای بابل که سنبل فوتبال این شهرستان است برای سپردن تیم به اقای دشتی هیچگونه مبلغی یا هرچیز دیگری از کسی طلب نکردم و تنها به جهت وزیدن باد به پرچم دریای بزرگ اعتماد کرده و تیم را به آنها سپردم و اینطور گمان میکردم با این کارم به فوتبال و مردم بابل خدمت کرده ام و حالا که وضعیت دریارا اینگونه میبینم بسیار غمگین میشوم

بنده هویت دریا را به آنها سپردم تا برافراشته شدن پرچم دریارا نظاره گر باشیم اما به من خبر داده اند انها رفتند و دریارا به نام خودشان به ثبت رسانده اند و کسی از مسئولین ورزشی نیز در مقابل این فاجعه واکنشی نشان نداده است.

ریسمانچیان در ادامه به زندگی نامه و کتابی که نوشته است اشاره کرد:

بنده حالا کتابی با نام باشگاه دریای بابل نوشته ام که در آن به زندگی نامه و تلاش های طاقت فرسا و خاطرات زندگی خود و تیم دریای بابل اشاره کرده ام و یکی از اصلی ترین دلایل نوشتن این کتاب وضعیت تیم دریای بابل و اشتباهاتی بود که در بدنه ی این تیم مشاهده میشد همین امر سبب شد تا دست به قلم شوم و این کتاب را بنویسم.

پدر فوتبال بابل در انتها یادی از گذشته کرد و با لهجه ی شیرینش افزود :

آن زمان که دریا روزهای خوبش را سپری میکرد هر جدالی که با شکست پشت سر میگذاشتیم به رختکن میرفتم و به بازیکنان خسته نباشید میگفتم و  از آن ها میخواستم نتیجه را فراموش کنند و به فکر مسابقه ی بعدی باشند، اما هرگز زمانی که دریا بازی را با پیروزی پشت سر میگذاشت به رختکن نمیرفتم چرا که این پیروزی را وظیفه ی بازیکنان میدانستم و ثمره ی دست آنها بود و میخواستم بدانند در زمان شکست تنها نخواهند بود و برایم حفط ارزش های اخلاقی زمانی که بازیکنان سر افکنده و غمگین هستند مهم تر بود

ریسمانچیان در پایان ارزوی قلبی اش را اینطور بیان کرد؛ ارزوی دیرینه ام این است که روزی برسد دریا در جایگاهی که برازنده ی نام بزرگش است ببینم، روزی که مردم شهرم یکصدا نام آن را فریاد بزنند .

برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی